چگونه میتوان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه می توان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینه آن پشت پا زد و هم برای آنان، وبه کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟ بارون درخت نشین به این پرسش ها پاسخ میگوید. پاسخی نه با وعظ و نظریهپردازی که با خود زندگیاش، با شیوه زیستن اش میآموزد که برای آدم همه چیز شدنی است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهای آن را بپردازد. بارون روندو از سنت های کهنه و قیدهای بی چون وچرای اجتماعی میگریزد و شیوهای زیستن را برای خود برمیگزیند که دیگر . . .